رد چرندیات شخص بنام مستعار (محمد افغانی)در سایت خاوران
مولانا کبیر فرخاری مولانا کبیر فرخاری

 

 

 

 

 

آدم عقده مند ، اراجیف نویس و نا آشنا به ادب به ارتباط مصاحبه ی من با جناب امان معاشر در مورد شاد روان ببرک "کارمل" حرف های پوچی را روی صفحه ی کاغذ ریخته و سایت خاوران بنا بر اعتقادات خویش در ذیل آن مصاحبه نتنها این نوشته عاری از حرف معمول افغانی که بعد از فوت و درگذشت کسی علیه آن حرف نا ملایم نمی گوید بلکه آنرا همیش به دعا خیر یاد آورمیشود، به نشر رسانده بلکه خس و خاشاک دیگر را به نامهای مستعار در سایت خویش ریخته است.

در باره ی این شخص معلومات کافی داریم او نمی تواند خود را زیر نقاب چرکین پنهان کند و یا نام خود را( محمد افغانی) بگوید ولباس ماویستی خویشرا یکسو نهد. ویک چندنفر در ونکوور کانادا در زیر عنوان اسلام به کوچه ی چپ میروند . و در چشم کم دید مردم فاقد سواد سیاسی خاک می پاشند. این اراجیف نویس بهانه می تراشد ، گاهی علیه خبرنگار به پاسداری از کسی فریاد دلخراش سر می دهد و می خواهد شخصیت های مومن را به بد نامی یاد کند . ولی با ریختن آب گنده و متعفن به دریا آنرا الوده نمی سازد . برای این آدم جبون در نوشته های پیشین پاسخهای دندان شکن داده شده باز هم با پر رویی گاه و بیگاه از سوراخهای دیگر سر می کشند و نیش زهر الود خود را برای تبارز چرک درون خویش نشان میدهند .

نیش عقرب نه از پی کین است

مقتضای طبیعتش این است

در کانادا زندگی میکند ولی جرآت ندارد که روبرو از چرند پراگنی خویش بروخ فرهنگیان ایستادگی نماید .

سالیکه نیکوست از بهارش پیداست. این چرند نویس نوشته خویش را با یک فرد از  شعر های جذاب لسان الغیب حافظ به این شیوه آغاز می نماید.

چو خوش است تا محک تجربه آید بمیان
تا سیروی شود هر که در او غش باشد

 

اگر حافظ (رح ) میدانست که سخنش با چنین دهان سرو کار دارد هرگز آنرا نمی سرود و در خاطرات خویش به جهان دیگر می برد برای آنکه روان این توانمرد ادب وشعر آزرده نگردد صورت درست آنرا می خوانیم:

خوش بود گر محکی تجربه آید به میان

تا سیه روی شود هر که در آن غش باشد

متیقین هستم که به معنی این فرد ناب علیرغم سلاست  و روانی آن پی نمی برد .

(محک )سنگ یا آله ی است که زرگر به وسیله آن طلای خالص و نا خالص را تمیز و سره میکند و حقیقت را در می یابد .اگر محک آدم سنجی را عمل قرار دهیم و بدون عمل مسلمآ در مورد انسان نمی تواند چیزی دیگری باشد .کدام یک از افراد منسوب به حزب دموکراتیک خلق افغانستان دست به چور وچپاول زد؟ کدام فرد چون وزیر حج و اوقاف دالر های وزارت خانه را به سرقت برد ؟ آنهم وزیری که تکیه گاه کلامش اسلام وصداقت بود .کدام یکی از رهبران حزب به خود قصر وثروت انداخت .

یکبار به طرف رهبران خویش نظر اندازید و یاد آور شوید، (خوش بود گر محکی تجربه آید به میان) و به سوی کاخ های آسمان خراش شیر پور وولایات چشم بدوزید . گرچه چشم های کم بین و دو بین (احول)بدیدن حقایق قادر نیست .

آدم های مریض که توان اخذ و جر را ندارند به جنگ دندان  تیز میکنند و از آدم پیر و این که دندان خود را ازدست داده و توان جنگ را ندارد سخت متنفر اند . افتیدن دندان و پیر شدن و در فرجام زندگی را پدرود گفتن عیب نیست ، امر فطری و طبعیی است.شما هیچ این راه را یا طی می کنید و یا خریطه ی بغض تان می ترکد و قبل از طی مراحل طبعی رهسپار دنیایی میشوید که حور و غلمانش در انتظار شماست.تا چند بوسه از گونه های سرخ بردارید و یا با خوردنی های بالذت و نوشیدنی های مالامال در جوی ها از عسل، مربا، شیر و شهد نفس اماره و سرکش را در جایش بنشانید . شما یک مشکل دارید با حقایق آشنا نیستید خدا را طوری که لازم است نمی شناسید وبا عدالت آن سرو کار ندارید .

خدا می آفریند انسان جانشین او و خلیفه او در روی زمین است هر آدمی را که ظلم نکرده باشد در زیر چتر رحمت خود قرار میدهد (شرک را نمی بخشد که  ظلم شرک است) و دیگر همه را می بخشد این مضمون آیه است .

عدالت خدا چگونه روا میدارد که ادیسن که جهان را با نور برق روشن میکند به دوزخ برد و تو با قساوت قلب در فکر دسیسه و سبوتاژ استی در جنت بروی ؟:من مولانا استم قران و معانی آنرا به حدی میدانم که آیت اله ها نداند ، قرآن را با قواید تجویدی آن هضم می نمایم . خلاصه مولانا اسم  کسبی است نه این نام را از شما طلب کردم و نه از کسی دیگری . جامعه ی سنتی بعد از فراگیری فنون در مدرسه برای ما مولوی یا مولانا میگویند و از دیگران را آیت الله ها .

سیال می باشیم ور نه از اشعارم باید مقام ادبی ام را بدانید در همه سایت های که نشرات دارند به اشعارم ارج میگذارند و از درون مایه ی آنها لذت می برند. انیکه شما در مورد از تعصب و درون تیره گی کار میگیرید کار خود شماست و از جلوه های هنری آنها نمی کاهند .

بلی من در دنیای غرب به اصطلاح شما در آغوش امپریالزم زندگی می کنم و از روشنی ،نرمی  و جهان فارغ از بهره کشی حرف می زنم .زندگی شرین است میهن را شما به دوزخ تبدیل نمودید که خود شما راضی شدید که راه فرار بر قرار ترجیح دهید وبگریزید. شما به وسیله ی پول های باد آورده و اسعار دزدی به این جا آمدید مرا دولت کانادا علی رغم شناختی که داشت آورد و  تعهد نبست که کانادا رفتید طرز تفکرت را یکسو نهید علاوه بر آن جامعه را امپریالزم رهبری اش را بدوش دارد نسبت به جامعه که شما در پی زایش آن می باشید برتری دارد فردای این جامعه ، جامعه فارغ از استثمار است و جامعه را که شما در فکر اساسگذاری آن می باشید یک جامعه ی دوزخی، تاریک ، جهل اندیش ، خرافی ومتکی به اساسات قرون اسطی یی و ماقبل تاریخ است. که هرگز قادر به ایجاد آن نیستید و خود را در مسیر طوفان نوه قرار میدهید و چون خس و خاشاک از سر راهش به کنار می روید.

 

 


December 15th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها